کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : مربع ترکیب    

امشب بـه جـهــان آمـده پیغمبر دیگر؟            یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟            دارد به سـرِ دست، رضا کـوثـر دیگر


بُـشـری که دلِ آل محـمّـد همه شـاد است
این مـژده بگوییـد کـه مـیـلاد جـواد است

ای بـحـر تـجـلّـی گـهـرت باد مبارک            ای شـاخـۀ طـوبـا ثـمـرت بـاد مبارک
ای شـمـس ولایت قـمـرت باد مبارک            مـیـلاد گـرامـی پـسـرت بـاد مـبـارک

این قـبـلۀ اربات مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است جواد است جواد است

بـا ماه بگـوییـد چراغ سحـر است این            با مهر بگویید که از مهر، سر است این
طفلش نتوان گفت که خیرالبشر است این            جانم به فدایش پسر است این پسر است این

ما را به پسر بودن او فـخـر از آن است
کو بعد پـدر، رهـبر خـلق دو جـهـان است

این است کز آغـاز خـداونــد ستـودش            این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش            این است که جود آمده مرهون وجودش

جـوشد ز کـفـش لطف و عنـایات خـدایـی
آرنـد به سـویـش هـمـگـان دست گــدایـی

سرتا بـه قـدم حسن خـداونـد جـلـیـلش            مـرآت جمـال نـبـوی روی جـمـیـلـش
زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش            مأمون شده در اوج شهی عبد ذلـیـلش

این است که در محضر او زادۀ «اکـثم»
آورد چو یک کودک نـاخـوانـده الف، کم

این است همـان مـخـزن اسـرار الـهی            وابـسـتـه بــه عـلـم ازل نـامـتـنــاهــی
بی‌ پـرتـو او عـلـم سیاهی است سیاهی            دارد خبر از ابـر و هـوا و یـم و مـاهی

کز معجـزه‌اش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جـدا روح شد از پـیکـر مـأمون

'ای از ازلـت نـــام دل‌ آرای مـحــمّــد            'وی آیــنــۀ طـلعـت زیــبـای مـحـمّــد
'سـرتـا به قــدوم تـو سـراپـای مـحـمّد            'بوسیده پـدر روی تو را جـای محـمّد

از جـود تـو یا فـضل تو یا عـلم تو گویم؟
وز خـلـق تو یا خـوی تو یا حـلم تو گویم؟

با این همه اوصاف خـدایی ز خـدایت            در حـیـرتم آخر چه بگویم بـه ثـنـایت
گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟            فــرمـود پـدر: ای پـدرم بـاد فــدایـت!

تو مصحـف زهـرایـی و قـرآن رضـایـی
تو روح رضا، قـلب رضا، جـان رضایی

فـردوس بَرد سـجـده به خـاک قـدم تو            رضوان شده پـیـوستـه گـدای کـرم تو
هنگـام عطا ظرف وجـود است کم تو            حـــجِّ حـــرم الله، طــواف حـــرم تــو

از ما همـه دریـوزگـی و عجـز و گـدایی
از تو همه لطف و کـرم و عـقـده‌ گـشـایـی

بگـذار کـه سرگـرم هـیاهـوی تو باشم            تا جان به لبم هست، ثنـاگوی تو باشم
باشد که فقط تـشنـه لبِ جـوی تو باشم            مولا کـرمـی؛ زائـر آن کـوی تو باشم

آن روز که خـلـقـت همه دامان تو گـیرند
زنـجـیـر مـرا دست غـلامـان تـو گـیـرنـد

تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی            تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی
تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی            مـا جملـه گـدا و تـو جواد ابن رضایی

جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گـــدایـــی درت ســلـطـنـت مــاسـت

مـن مـیـثـم آلـودۀ بـی‌دسـت و زبــانــم            در بـاغ بـهـار تو کـم از برگ خـزانم
مــگــذار بَـرِ بـاد بـه کــوی دگــرانــم            بـگـذار در اطـراف گـلـت خـار بـمانم

من با هـمـه گـفـتـم که جـواد است امـامـم
بـاشـد که بـخـوانی ز ره لـطـف، غـلامـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ همانگونه که مقام معظم رهبری تاکید فرمودند ائمه نیاز به شیعه راستین و پیرو واقعی دارند نه سگ

باشد که فقط تـشنـه لبِ جـوی تو باشم            مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز گل وا شده و دهر گلستان شده است           گلبن عشق شکوفا و گل افشان شده است

با نـسیـم سحـری عطـر بهـار آمده است           چمن حُسن پر از لاله و ریحان شده است


باز کن پنجره را صبح وفا سر زده است           نهمین مهر جـهـانـتـاب نمایان شده است

مهبط وحی خدا، شهرِ پُر از نـور رسول           از تجلای همین مهر چراغان شده است

آفـریـنـش شـده از شـوق؛ تـمـاشـاکده اش           چشم هستی به رخش واله و حیران شده است

آری ایـن آیـنـۀ نـور جـواد اسـت کـز او           آسـمـان مثل زمین آیـنـه بندان شده است

یک نظر کرد به او شمس ضحی ناگه دید           جـلـوۀ او به هـزار آیـنه تابـان شده است

هـمـره زمـزمۀ خـواب و زلال اشـکـش           شادی شمس ضحی باز دو چندان شده است

بضعۀ پـاره تن اشـرف انسان ها اوست           هرکه در مکتب او آمده انسان شده است

پور موسی است که انـوار خـداوندی او           باعث حیرت صد موسی عمران شده است

نه همین کـور شـفا یـافته از حضرت او           دردها با نگه اوست که درمان شده است

سـائـلان حـرم عـشـق؛ کـریـم آمـده است           آنکه از جود و کرم شهرۀ دوران شده است

آسـمـان دیـد که با جوشش دریـای کـرم           ساحل جود پُر از لؤلؤ و مرجان شده است

پـور اکـثـم به خـداوند که حیرت زده از           پاسخ مسأله هایی است که عنوان شده است

جز خـدا کیست که آگـه بُود از منزلتش           قدر او در دل هرکس که فروزان شده است

چون کند شکر وفائی که ز فیض نگهش           آبـرومنـد دراین عـالـم امکـان شده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : داود رحیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

نهمین نوح رسیده است شود سرور شهر           با همین عمرِ کمش سایه شود بر سر شهر

نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است           پسر حضرت ارباب خودش ارباب است


نـهـمیـن جـود رسـیده است گداها شادند           خــبــر آمـدن عـشـق بـه هـم مـی دادنـد

چه کسی جود و کرم اینهمه بی حد دیده؟           سـومـیـن دفـعـۀ دنـیـاست مـحــمّـد دیـده

نـور چـشـم پـدری بعـد چهل سال رسید           و چهـل سـال پـدر طعـنـه ز اغـیار شنید

آخـرین شام از این چـلـّۀ تار آمده است           ماهی از دامن خورشید به بار آمده است

آمــده بــار امـامـت بـکـشـد بـر دوشـش           یاوه گویان همه ساکت و پدر مدهوشش

عِـلـم از درک مـقـامـات پـسـر جا مانده           دهن شـهـر از این مـعـجـزه‌ها وا مـانده

خردسال است ولی مثل پدر تابیده است           تکۀ آینه ای رو به روی خـورشید است

دهــم مـاه رجـب آمـده خـورشـیـد نــهـم           حالـت شـهـر شـده مثـل شـب سیـزدهـم

مـژده دادند مـریدان که مراد آمده است           نهـمـیـن حـیـدر کـرار، جـواد آمده است

یکی یک دانـه شدی دلـبـر بـابا شـده‌ای           خوش به حال دل رعیت که تو آقا شده‌ای

بس که هر بیت نشانی ز حضورت دیده           در دل مـثـنـوی‌ام شـوق غـزل پـیـچیـده

زلف بر باد بده، من که دلم بر باد است!           ناز بنـیاد کن این مشتری‌ات آماده است

سـرم از بـابـت بـیـعــانـه نــثـار قـدمـت           در ره عشق شما سخت ترین هم ساده است

تو جـواد بن رضا؛ بـنـده غـلام بن غلام           هر که در خانۀ تو گشته غلام آزاده است

خاک نعـلین شما اوج کـمالات من است           اعتباری هم اگر هست نگاهت داده است

پر زده مـرغ خـیـالم پیِ اوج آمده است           زیر پاهای شما خسته شده است افتاده ست

آسـمـان حـرمت مثل خراسان آبی است           آبی کـاشی‌ات از گـنـبـد گوهرشاد است

پنجره‌های ضریحت سوی مشهد باز است           پشت هر پنجره یک پنجـرۀ فـولاد است

کـاش یک بـار بـیـفـتـد گذرم سمت شما           چه مسیری است مسیر سفرم سمت شما

هر قدم راه رسیدن به تو بوسیدنی است           بعد شش گوشه دوتا گنبدتان دیدنی است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا کثرت تکرار در روایت نیامده است

نـور چـشـم پـدری بـعـد چهل سال رسید           و چـهـل سـال پـدر طـعـنـۀ بـسیـار شنید

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب شب گدایی وعرض ارادت است           بـاب الـمـراد آمـده و وقت حـاجت است

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است           وقـت نــزول آیــۀ نــاب امــامـت اسـت


یک یا جواد گـفـتـم و دل کاظمین رفت           نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

یادش بخیر جـامعه خـواندم میان صحن           بین بهشت...نه...حرمت فوق جنت است

وقت زیـارتـت هـمـه در فـکـر مشهـدند           ازبس میان این دو عمارت شباهت است

حُـبّ تـو را امـام رضـا هـدیـه مـی دهـد           با این حساب عاشـقـتان با سعادت است

مــا را ولایـت تــو ز آتـش نــجـات داد           خواندی مرا که عادت این در مروّت است

ما سـائـلان سـفــرۀ پـر بــرکـت تــوأیـم           هـر کـس نشد گـدای شما بی لیاقت است

تـوحـیـد بی ولای شما کـفر مطلق است           دیـنِ بـدون نام تو عـیـن ضـلالـت است

تـنـهـا به فـعـل و سیـره تـان اقـتـدا کـنـد           امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم           لعن عدوی فـاطـمـه هر دم عبادت است

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات           عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

با ذکـر یـا جــواد دلـم زیـر و رو شـود           نـامت برای قـلـب سیاهم طهـارت است

شـعـرم اگـر تـوان ثـنـای تو را نـداشت           آقا ببخش شـاعـرتان بی بـضـاعت است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـتـارۀ سـحــری مــژدۀ سـحـر مـی داد            فـروغ صبح ز پایان شب خـبـر می داد

ز صحن سینۀ ما دست عاطفت از شوق            کـبـوتـر دل ما را به عـرش پَـر می داد


فضای شـهـر مدینه معـطـر از گـل بود            شـبـی که گـلـبـن بـاغ ولا ثـمـر مـی داد

مـگـر نـسـیـم ز بـاغ بهـشـت آمـده بـود            که بوی نابِ گـل و سبزه های تر می داد

سحاب رحمت حق بر مدینه سایه فکـند            خدا به حجت خود کوثـری دگر می داد

فلک به یمن قـدومش ستاره بـاران بود            خـدا به شـمـس سپهـر ولا قـمـر می داد

زدیـدگـان پـدر اشک شـوق جاری بود            شبی که بوسه به رخسارۀ پـسر می داد

برای خـلـق گـنـهـکـار در شـب مـیـلاد            خدا به نخل شفـاعت دوبـاره بر می داد

نـهـم سپـهـر ولایـت جـواد اهـل البـیـت            کـریـم بود و به هـر بـیـنوا گهر می داد

هـنـوز کـعـبـه شهادت دهد بدان محـفل            هرآن که مسئله پرسید از او نظر می داد

دلم گرفته چه می شد اگر خدا یک شب            چنان نسیم به کـویش مـرا گـذر می داد

چه عقده ها که وفایی زدل نمی شد باز            به مـا اگـرکه خـدا بـرگـۀ سـفـر می داد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید محمد بابامیری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

باران زده بر کوچۀ احـسـاس من انگار           سرشار طراوت شده این جان و تن انگار

مبـهـوت شده آیـنـه در خـویـشتن انـگـار           خورشید به وصفت شده گرم سخن انگار


از شـوق تمـاشای تو عـالـم هیجانی ست

حتی به سر پـیر خِـرد شور جوانی ست

در آرزوی وا شــدن غـــنــچــۀ دلـــدار           لبـخـنـد به روی همه - آزاد و گـرفـتـار

خوشبخـتـی یـاران شده در آیـنـه تکـرار           کـم نیست غـم دل، ولی انگـار نه انگار

این جـام بـرای نـهـمـیـن مـرتـبه پُـر شد

کـشـکـول قـلـنـدر صفـتان یکشبه پُر شد

مـولای من! ای گـرمی بـازار جـوان ها           ای شـیـفـتـۀ سـروری تـو دل و جـان ها

در طول زمان، طول زمان، طول زمان ها           هی زخم زبان، زخم زبان، زخم زبان ها

گـفـتـنـد که مـقـطـوع شـده نـسـل امامت

اما لـقب "شـمـس نـهـم" خـورد به نـامت

ای آیـــنـــۀ عـــاشــقــی ضــامــن آهــو           برده دل و دین از همه آن طاق دو ابرو

گـلنغمۀ محراب تو "یا مبدئ" و "یا هو"           بـر پـای تو افـتـاده دل خـلـق ز هـر سو

عـلم و کرم و فضل تو ره یافـتنی نیست

در بخشش و احسان تو حرف و سخنی نیست

آتـشـکـدۀ عـشـق مـنـی ای نـهـمین نـور           با تو بـدهد بر هـمه افـلاک، زمیـن نـور

خورشید فـرو رفته در اندیشـۀ این نـور           نامیده تو را آینه "خوش جلوه ترین نور"

عنوان ولیـعـهـدی سلطان فقط از توست

بر تخت سخن، کام دُر افشان فقط از توست

ما شیعه و چون موج به دریات خروشان           در تشنـگـی چـشمۀ چـشـمان تو جوشان

در گوشـۀ میخـانه ز ما چـشم مـپـوشان           از بـادۀ عـرفـان قـدحـی چـنـد بـنـوشـان

گـشـتـیـم و نــدیـدیـم شـبـیـه تـو مــرادی

حقا چه کریمی، چه امامی، چه جوادی!

از تـیـرۀ سـلـمـانـم و از نـسـل غــدیــرم           کُـشـتـه ست مرا شـوق حریمت، بپذیرم

بگـذار تو را سخت در آغـوش بـگـیـرم           در شـعـله ات ای شمع چو پروانه بمیرم

ای مـایـۀ آرامـش خـورشـیـد خـراســان

امشب شب عشق است ز ما چشم مپوشان

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

باز شد یک سحر آن پنجرۀ شرقی عشق           نفسی باز بخـوان حنجـرۀ شـرقی عشق

آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش           به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش


آسـمـان جلوه گر حُسن تماشایی کیست؟           این همه همهمه از کار مسیحایی کیست؟

کیست امشب که به مهمانی نور آمده است           کیست امشب که بر این طاق بلور آمده است

آسـمـان خـاک بـهـاری شـده از آمـدنش           تـا زمـیـن آیـنـه کـاری شـده از آمـدنش

باغ ها غرق گُل اند و همه گُل ها مستند           موج ها پُر ز می اند و دل دریـا مـسـتـند

تـاکـهـا غـرق شـرابـنـد و سبـوها لبـریز           قـلـبـهـا مست تـریـنـنـد و گـلوها لبـریـز

هـمه آفـاق ز گـیـسـوی شقـایق سرشـار           آفـریـنـش همه از بوی شـقـایق سـرشار

کوچه کوچه همه جا باغ بهشت است ببین           خانه خانه همه گل خشت به خشت است ببین

کیست این آمده ای دل دل دلخـستـۀ من           کیست این گـمـشـدۀ هر گـرۀ بـستـۀ من

مـشـکـلـم وا کن و از بـادۀ او نوشم کن           بـوی یـار آمده ای دلـشده مـدهـوشـم کن

گفت با زمـزمـۀ شعـر خراسانی خویش           گفت با نغمۀ حـیرانی و طوفانی خویش

ای گره خورده ترین،فصل مراد آمده است           در و دیوار گواه است، جواد آمده است

آمـده روح دل انـگــیــز بـهــاران کــرم           آمـد از راه خــداونـد سـخـا، جـان کـرم

آمده ناب تـرین عـیـد در این عـیـد ترین           آمـده مـاه تـرین، آمـده خـورشـیـد تـرین

آمد و رونق خورشید شکست از قدمش           قفل هر سینـۀ نـومیـد شکست از قدمش

شب یوسف شده در خانۀ یعـقـوب ترین           شب محـبـوب تـرین هـدیـۀ ایـوب تـرین

شب گـلـخـندۀ زهـراست، خـدا می خندد           شب لبـخـنـد جـواد است خـدا می خـنـدد

هـمـه تا صبـح پی عـقده گشا می گردند           همه پروانه صفت گردِ رضا می گردند

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

امشب دهید مژده صدف را به گوهرش           آن گوهری که رنگ الهی است زیورش

امشب فـلـک گشـوده به مـاه مدینه چشم           ریـزد به خـاک مـقـدم آن مـاه، اخـتـرش


امشب به خـنده شمس ولایت گشوده لب           در کـف بُـود ستـارۀ خـورشیـد پـرورش

امشب خـدا بـه خـلـق، جـواد الائـمـه داد           آن کس که گشته جود و کرم سائل درش

امشب عـلـیّ سـوم و هـشتـم امـام ماست           ریـحـانـه ای ز دامـن ریـحـانـه در برش

نـــور نــهـم امـــام نـهــم حــجّـت نــهــم           وجـه خـدا که گشته رضـا مات منظرش

آیـیـنـۀ رضــا کـه ســلام و درود خـلــق           بـر آفـتـاب حُـسـن و جــمــال مـنــوّرش

تا نـام حـق بود، صـلـوات و سـلام حـق           بر حضرت جواد و به ریحـانه مـادرش

این است آن امام جـوادی که دست جـود           بـاشـد به دسـت پُـر کـرم جـود پـرورش

این است آن جــواد امـامـان کـه آمــدنـد           شـرمـنـده اهـل جـود ز جـود مـکـررش

گردون اگر نه دور سرش باد، سرنگون           خورشید اگر نه خاک درش، خاک بر سرش

بحر سه گوهر است و یم هشت درّ ناب           آن هشت بحر و این سه گهر مدح گسترش

در کــودکــی مــعــلـم پــیــران پــارســا           صد پـور اکـثـم انـد ز شـاگـرد کـمتـرش

یحیی چو طفل کوچک مکتب نـدیـده ای           مـأمـون بـسـان عــبـدِ ذلـیـلـی بـرابـرش

زیـبـد که کعبه با حجـر و مـروه و صفا           گــردد هــمــاره دور رواق مــطـهـرش

نام محـمـد است مبارک بر او که هست           حُسن و جمال و خُلق و خصال پیمبرش

نامش مـحـمـد است و بُوَد پای تا به سر           زُهد عـلی و عصمت زهـرای اطهـرش

روشـن شــد از ولادت او دیـــدۀ رضــا           کوری چشم خصم که می خواند ابتـرش

بگشوده چشم و خواند به لب تا شهـادتین           چون جان خود گرفت رضا سخت در برش

از جوّ و ابر و مـاهی و یم تا گشود لب           تعـظـیـم کرد زادۀ هـارون به محضرش

نُـه سـالـه نـَه، امـام بشر بود پیش از آن           کــآدم دَمَـد روان خــدایـی به پـیـکــرش

آدم نـهــاده بــوســه به درهــای آسـتــان           حـورا گـرفـتـه آبـرو از خـاک مقـبـرش

دارد به دست خـویش کـلـیـد بـهـشت را           آنکس که روز حشر جواد است یاورش

جـان جـهـان فـدای امـامی که کرده حق           از کـودکـی به عـالــم ایـجـاد رهـبــرش

این است آن حدیقه که جود است میوه اش           این است آن سفینه که نور است لنگرش

مـن کـیــســتـم گــدای جــوادالائــمــه ام            آنکس که جود اوست همان جود داورش

هـنـگـام جـود، ابـر کـرم از کـفش خجل           وقـت دعـــا سـپــاه اجـابـت مـسـخّــرش

در کارزار، تیغ چو گیرد به دست خویش           یـاد آور عــلـی بـود و فـتـح خــیـبــرش

دارد به سیـنـه عـلـم رُسُـل را ز کودکی           باشـد به چـهـره نـور امـامـان دیـگـرش

در فُلک نـور، گر نگـری اوست نـاخـدا           بر چرخ علم، گر گذری اوست محورش

هر گه نـسیـم می وزد از شهر کـاظمین           عـطـر بهشت می دمد از خـاک معبرش

یا حضرت جواد هر آن کو گدای توست           هرگز نیـاز نیست به تخت و به افسرش

هـر کـس که گشت تـشنـۀ جـام ولای تو           از جـوی کـاظـمـیـن ببـخـشـند کـوثـرش

شـکـر خـدا که پیـش تر از صبـح آمـدن           "میثم" ز جـام عشق تو پر بود ساغرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

امشب عـلـیّ سوم و چارم امام ماست           ریـحـانـه ای ز دامـن ریـحـانـه در برش

بگشوده چشم و رانـد به لب تا شهـادتین           چون جان خود گرفت رضا سخت در برش

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

در آسـمـانـها محـفـل شـادی به پــا شد           که جـشـن میلاد جـواد بن الــرضا شد

آمد به دنیا ، محبوب دلـها           جان و جهان و،هستی بابا


این گل گل زیبای فردوس برین است           عـیـدی ما دست امـام هـشـتـمین است

بادا مبارک مقدم فرزند زهرا

**********************

بـاشـد قـسـم بر شـادی دلـهـای عـاشـق            او واسطه بر رحـمـت حـق بر خـلایق

خیرالعباد است،باب المراد است           ما سائلیم و، او هم جواد است

مــا ذرّه ای در آسـمـان کــاظـمـیـنـیــم           مــا ســائــلان آســتــان کــاظـمـیـنـیــم

بادا مبارک مقدم فرزند زهرا

******

بایـد گـرفـتــاران این عـالـم بـیـایــیـنـد           بـر درگـه ایـن خـانــواده رو نـمـایـنـد

درعرش لطف و،رحمت مقیمند            اینان جوادند ، اینان کریمند

خلق دو عالم رعیت و ایـنـان امـیرنـد           دستـانِ هر افـتـاده از پـا را بـگـیـرنـد

بادا مبارک مقدم فرزند زهرا

: امتیاز

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

ای گـل؛ گلشن ؛ حضرت زهرا جواد           سَرورِ، عـالمین؛ کـعـبـۀ دلـهـا جــواد

مهر تو،عشق تو، جلوه در آب وگل است           جشن میلاد تو، جشن پرواز دل است


سیدی؛ سیدی؛ سیـدی ابن الـرضا (3)

چون که تو آمدی ای عزیز مـرتضی           از شعف غنچه زد یاس لبخـند رضـا

بر امام رئوف جان و جانـان بوده ای            روی دستان او همچو قرآن بـوده ای

سیدی؛ سیدی؛ سیـدی ابن الـرضا (3)

قـدری از لطـف تو بی کـرانِ آسمان            در طـواف تـوانـد سـاکــنـان آسـمـان

ای کریم،ای جواد،ای همیشه چاره ساز           ما گـدایـیـم و تو حضرت بـنـده نـواز

سیدی؛ سیدی؛ سیـدی ابن الـرضا (3)

کن عنایت به ما یک برات کـاظمین            حقّ شش ماهۀ یوسف زهـرا حسیـن

آنکه رویش بُوَد نور مهر و ماه عشـق            آنکه در کربلا گشته پـیر راه عـشق

سیدی؛ سیدی؛ سیـدی ابن الـرضا (3)

: امتیاز

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

خـنـده بر روی لـب اهـلِ ولا مبــارکه           جشنِ میــلاد جـواد بنُ الـرضا مبارکه

این خجسته جـشنِ میلاد           تـهـنیت بـاد تـهـنیت بـاد


ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا(3)

********************************

دیـدۀ عشّاق ِ آل مصطفی گـردیـده تـر           چونکه در ماهِ رجب ماهِ رضا شد جلوه گر

این خجسته جـشنِ میلاد           تـهـنیت بـاد تـهـنیت بـاد

ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا(3)

********************************

ای محبین با نوای یا رضا و یا حسین           وعدۀ دلدـادگان هم کـربلا هم کاظمین

این خجسته جـشنِ میلاد           تـهـنیت بـاد تـهـنیت بـاد

ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا(3)

********************************

هر چه گویم از مقامات و کراماتش کم است           تاری ازقُنداقه اش حبل المتین عالَم است

این خجسته جـشنِ میلاد           تـهـنیت بـاد تـهـنیت بـاد

ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا(3)

********************************

سائل و محـتـاج لطف او همه دنیـا بُوَد           رزق کلّ معتکف ها دست این آقا بُـوَد

این خجسته جـشنِ میلاد           تـهـنیت بـاد تـهـنیت بـاد

ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا(3)

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد بیابانی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بر آن شـدیم بـاز كه دلـبـر بــیاوریم            در آسـمـان، سـتـارۀ دیـگر بـیـاوریم

باید دوبـاره نخـل ولا را ثـمر دهـیم            یعـنی به باغ عـشق صنوبر بـیاوریم


خورشید روی دیگری از نسل یاس ها            مـهـتـابی از تـبـار پـیـمـبـر بـیـاوریم

ای جـبرئیل مـژده بده بر رضایمان            بـایـد بـرای پَــر زدنش پَـر بـیـاوریم

تا چـشم های ابـتـريان كـورتـر شـود            بـایـد دوبـاره سـوره كـوثـر بیـاوریم

این طفل باب رحمت وباب مراد ماست

از اهل بیت ماست همانا جواد ماست 

دســـتان ابـرها سـبـد گـاهـــواره اش             پَر می كشند حور و ملك با اشاره اش

دنیا ترانه خوان قـدومش غزل غزل             جنّت قصیده ای ست زیك استعاره اش

ازعرش تازمین همه صف بسته منتظر            دل بیـقرار مانده به شوق نظـاره اش

در لا به لای بـال سـپـید فـرشـتگـان             خورشید دیگری ست رخ ماهپاره اش

غرق ستاره می كند آغوش عشق را            وقـتی رسـیـده با قـدم پُـر سـتاره اش

با خنده اش گل از گل بابا شكفته است

بر روی دست مادرش آرام خفته است

وقتی كه آمدی تو، باران نزول كرد            از فرط شوق بر تنمان جان نزول كرد

جبریل بهـر تهـنیـت از نزد كردگار            همراه خیل حوری و قلمان نزول كرد

گـویـا دوبــاره مـثل تــمـام كـریـم ها            كاملـترین كرامت انـسان نزول كرد

در لـیـلـه های قـدر خـدا دفعــه نـهـم            قرآن دوباره بر روی قرآن نزول كرد

ای یوسف رضا كـه به بازار حُسن تو            نرخ فروش یوسف كنعان نزول كرد

ای آسـمـان جـود بـبـاران كـرامتـت

در خـرمـن وجـود ببـاران كـرامتت

تو كوثر آمدی و ز كـوثر چكـیده ای            در ظـلـمت هـمـیشـۀ دنـیا سـپـیده ای

تو اولین ولی خـدایی كه ایـن چـنین            در سن كـودكی به امـامت رسیده ای

مأمون و پور اكثم به نزد تو عاجزند            با تـیغ عـلـم گـردنشان را بُـریـده ای

تو آن نـسیـم سبـز در اوج طـراوتی            كه در كـویـر مـرده دل ها وزیـده ای

ما در مـسـیـر پـرتو بـاب المـرادیت            تو در جـوار جـد خـودت آرمـیده ای

مرده است هر كسی نرود زیر دین تو

جان های ما فـدای تـو و كاظمین تو

پروردگارمان كه تو را آفریده است            ما را اسـیر دست شـما آفـریده است

قبل ازازل كه وصلۀ جود شما شدیم            مـا را به خاطر تو گدا آفریده اسـت

یعنی به جز شما به كسی رو نمی زنیم            وقـتی جـواد ابن رضـا آفـریده است

یعنی تویی كه نقـطه عـطف كرامتـی            خالـق بـرای جـود خدا آفریـده است

بـا هـدیـه اش بـرای امـام رئـوفـمـان            بـابی برای حـاجـت مـا آفریده است

با نـام تو هـر آیـنـه دلــشاد مـی شود

هر كس دخیل بنجره فـولاد می شود

: امتیاز
نقد و بررسی

یعنی تویی كه نقطه عطف كرامتـی          خالق بـــــرای جود خدا آفریـده است

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مولود یه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

آن شـب مـدیــنـه تـشـنـۀ آب بـقـا بـود           چـشم انـتـظـار ساغـر قـالـوا بـلی بود

آن شب شـقـایق قصد کوی یار می کرد           از خواب غـفلت لاله را بیدار می کرد


آن شب سحرشعر گل مهتاب می خواند           از جلـوۀ خـورشید عـالمتاب می خواند

آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود           بین مـلائک صحبت از ماه رجب بود

آن شب عروس فاطمه ازدل دعا کرد           درمــان دردش را تــمـنا از خـدا کرد

آن شب رضا درخط تسلیم ورضا بود           در خـط تسلـیم خـدا، لطــف خـدا بود

آن شــب منادی دادِ عدل و داد می زد           بـیـن زمـین و آســمـان فـریـاد مـی زد

کـای اهل عـالم مقـصد و مقـصود آمد           در کان هستی هر چه بود از جود آمد

آئــیـنــۀ ایــــزد نــمــا آمــد بـه دنــیــا           یـعـنی جـواد بـن الـرضـا آمـد به دنـیا

از بـهــر دیــدارش ز جــنّـت آدم آمـد           نـوح نــبـی از بــهـر خـیـر مـقـدم آمد

آمــد به دنــیا اســـوۀ یـکـتـا پــرسـتـی           بعـد از رضـا آئـیـنه دار مـلک هـستی

او اخــتـر تـابـان چـرخ آبـنـوس است           مرآت حقّ و زادۀ شمس الشموس است

از جـانب او گـر حـدیـثـی قـال گـردد            یحیی بن اکـثـم در جوابش لال گـردد

حـاتم اگـر جـود و سـخـایش را بـبـیند           بـهـر گـدایـی بر سـر راهـش نـشـیـنـد

گـوی سـبق از روضۀ مـیـنـو بـگـیرد           گـر کشتی اش در ساحـلی پهـلو بگیرد

بـود و نـبـود عـالـم از بود جواد است           شعرمن «ژولیده» از جود جواد است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ حذف شد

آمـــــد خلیـل بت شکن از کعبه سویش        تــــا شــــهد جان نوشد ز جام آبرویش

مــــوسی شـــــبانه از دیـــار طور آمد         از دســــت ظـــــلمت در پناه نور آمد

آمد مســـیحا تا ببوســــد خــــاک پایش        حظّــی بـــــرد از لذّت شـــــهد ولایش

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترجیع بند

یکـبار دگـر غـنـچه دل وا شده امشب           بـاغ دل مـا بـاز مـصـفّـا شـده امـشب

گلزار پُر از نور ولا رشک بهشت است           چون آیـنـه ها غرق تماشـا شده امشب


در گـلـشـن نـورانـی و جـاویـد ولایت           یک غنچه گل یاس شکوفا شده امشب

در موسم بشکـفتن این گل به سماوات           جشن طرب و عـشق مهیا شده امشب

آمد خبر از عرش که میلاد جواد است           این زمـزمه در عـالم بالا شـده امشب

او آینۀ روشنی از صبر و ثبات است

در مقـدم او ذکر لب ما صلوات است

جـمعـند مـلائک همه در کـوی مدیـنه           گـشـتـنـد تـمـاشـاگـر مـیـنـوی مـدیـنـه

از فـیـض قــــدوم گل گـلـزار امـامت           پـیـچـیـــد در آفـاق هـیـاهـوی مـدیـنـه

هـمـراه نـسـیم سحری ای دل عـاشق!           آیـد بـه مـشـام دل مــا بـــوی مـدیـنـه

تا شاد شود شمس شمــوس از قـدم او           از عـرش نظـر کرد خـدا سوی مدینه

با عرش نـشینان خـدا زمزمه سر کن           گـر شد دل تـو بـاز پـرسـتـوی مـدینه

او آینۀ روشنی از صبر و ثبات است

در مقـدم او ذکر لب ما صلوات است

بر قـبـله گه عـشـق خـدا کـرد عـنایت           حق کوثر خود را به رضا کرد عنایت

این کوثر جوشان و صفا بخش امامت           بر گـلـشن اســلام صـفا کـرد عـنایت

این سـاقی تـوحـیـد ز صهـبای ولایت           بـر تـشـنـه لـبـان آب بـقـا کرد عنایت

در سن طفولیت خود با دم جان بخش           بر کـور به گهـواره شـفـا کرد عنایت

این چـشمۀ جـوشان کرامت گهر ناب            تنـها نه به شـاه و به گـدا کرد عنایت

او آینۀ روشنی از صبر و ثبات است

در مقـدم او ذکر لب ما صلوات است

او جلوه ای از آینۀ غیب و شهود است           او پرتوی از مهر دل آرای وجود است

هم سـاحـل امـید بـود ای دل مسکـین!           هم بحر عطا و کرم و گوهر جود است

نامش همـه جا مایۀ تسکین دل ماست           مهرش به خدا تا به خدا بال صعود است

کـارش همـه شب تا به سحرگاه تجلی           در گلشن سجاده قیام است و سجود است

در موکب این گل همۀ عرش "وفائی"           ذکر لب شان نغمه سرائی و سرود است

او آینۀ روشنی از صبر و ثبات است

در مقـدم او ذکر لب ما صلوات است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شادی كل عـباد اسـت عباد است عـباد           فتح ابـواب مراد است مراد است مراد

شادی و شورجهاد است جهاد است جهاد           عید میلاد جـواد است جواد است جواد


مظهرعفو رحیم است رحیم است رحیم

كه كریم ابن كریم است كریم است كریم

حبّــذا شـمس ولایـت قـمـرت بخـشیدند           بصـر نـوری و نـور بصرت بخـشیدند

قرص خورشید به وقت سحرت بخشیدند           خـود جـوادی و جـواد دگرت بخـشیدند

گشتـه از فیض گلت بیت ولایت گلشن

دیــده‌ات باد به دیـدار مــحــمـد روشن

این پسر مظـهر حسن احد دادگر است           این پسرخلق زمین را و زمان را پدر است

این پسر همچو پدر بضعۀ خیر البشر است           این پسرازهمه خوبان جهان خوب‌تراست

این  پسرهستِ رضا هستِ رضا هستِ رضاست

همچو قرآنِ محمد به سر دستِ رضاست

این جواد است كه جود آمده جود از كرمش           خواهد ار جود كند ظرف وجود است كمش

جود آرد همه شب سجده به خاك قدمش           ماه و خورشید بود گرم طواف حرمش

هر طرف روی كند باز مه محفل ماست

حرمش كعبه جانها به حجاز دل ماست

حامد خالق و دردانـۀ محمود است این           به جمال ازلی شاهد و مشهود است این

کنز مخفی ابد را در مقصود است این           گوهرهشت سپهر كرم و جود است این

صـاحـبان كرم و جـود جـوادش گـویند

كعـبـۀ اهـل دل و بـاب مـرادش گـویند

ای به هرلحظه دو صد جان وسرم قربانت           نیست چـیزیم کـه گویم، هـنرم قـربانت

جان چه قابل كه زجان خوب‌ترم قربانت           پــدرت گـفـت كه جـان پـدرم قـربـانـت

تو به تن روح وبه سر شور وبه دل آرامی

رضوی روی، علی خوی و محمد نامی

كل هستی چو كف دست به پیش نظرت           دو مطیعنـد و غلامنـد، قــضا و قدرت

هر كجا پای نهی علم بـود پشت سرت           پـور اكـثـم زده زانـوی تـلـمّـذ به برت

به خدایی كه تو را داده چنین جاه و مقام

تو ولـی نعـمـت مایـی و امـام ابن امام

پور هارون ستمگر چو مقام تو شناخت            رنگ از چهره،قراراز دل و هوش از سر باخت

آتشی بود كه در شعلۀ نـور تو گداخت           گوئیا قلب ورا نطق تـو از كار انداخت

خـبـری تـازه ز اســرار الـهـی گـفـتـی

از هـوا و مه و ابر و یم و ماهی گفتی

ای وجـود تو هـمه شـاهـد یـكـتـایی تو           قـلـم صنـع كـنـد فـخـر بـه زیـبـایـی تـو

مـاه حـیـرت زدۀ حُـسـن تـماشـایـی تو           زنده هر مرده دل از فـیض مسیحایی تو

رضوی ماه رضا جلوۀ تو در دل ماست

دست ما خالی و جود تو همه حاصل ماست

كیست تا چون تو به یك قطره دو دریا بدهد           به گـدا بـیـشـتر از ثـروت دنـیـا بــدهـد

با كلامش هـمـه را شهـد مـصـفا بـدهد           حـرز مـــادر را بـر قـاتـل بـابـا بـدهـد

ای هماره كرم و جود و عـطا زندۀ تو

جود كن جود كه جود است برازندۀ تو

مـن كیـم خـاك گـدایان سر كـوی تـوأم           خالی ام از همـه و پـر ز هیـاهوی توأم

تشنه‌ام تشـنه ولـی تشنه لب جوی توأم           میـثم بی سـر و پـایم كه ثـنـا گـوی توأم

گرچه قابل نبود دم زدنم وقف شماست

قلم و طبع و زبان و سخنم وقف شماست

: امتیاز
نقد و بررسی

با كلامش همــــــه را شهــد مـصفا بدهد       حرز مـــادر را بــــر قاتل بـــابـــــا بدهد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : چهارپاره

با حـضورت سـتاره هـا گـفـتـند          نـور در خـانـۀ امـام رضـاست

کهکـشان هـا شـبـیـه تـسبـیـحـی          دسـتِ دُردانـۀ امـام رضــاست


**************

زیر پـایت هـمیـشه جـاری بود          مـوج در مـوج دشتـی از دریا

بـه خـدا بـا خـداتـر از مـوسـی          بی عـصا مـی گـذشـتی از دریـا

***************

بـا خـداونـــد هـــم کــلام شـدی          علت بُهــت خـاص وعام شدی

"کودکـی هـایـتـان بزرگی بود"          در همـان کــــودکی امام شدی

****************

رزق وروزی شعر دست شماست          تا نفـس هسـت زیـر دِیْن توأیم

تا جهان هست و تا نفس باقی است          ما فـقــط مـحـو کـاظمین توأیم

**************

من به لطف نگاهت ای بـاران          سـوی مـشـــهـد زیـــاد مـی آیـم

دست برروی سـینـه هربار از          سـمـت بــاب الـجـــواد مـی آیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

مثل بــاران همیشــــه دسـتانت          رزق وروزی برای مردم داشـت

برکت در مدیـنه بــــود از بس          چهره ات رنگ وبوی گــندم داشت

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : قالب شعر : ترکیب بند

هـر کـه ســر خــدمـت نـگــار نـدارد           هر چه که هـم بـاشـد اعـتـبـار نـدارد

بحـث ســر دیــدن کـریـمی یـار است           ورنـه گــدا بــودن افــتــخــار نــدارد


وقت کرم دست توبه دست گدا خورد            بـهـتـر از این لطـف؛ روزگـار ندارد

صبـح قــیـامـت اگـر تو دلـبـر مـایـی           هـیــچ کـسی بـا بـهـشـت کــار نـدارد

تـا که خـدا هـسـت شـاه و گـدا هـست

شاه اگر یار مـاست روزی مـا هست

لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!           مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!

علت خلـقت تویـی در عشق و گر نه           جبر کدام است و انتخاب کدام است؟!

چـلـه ای بـاید گـرفـت تا که بـفـهـمـیـم           سرکه کدام است یا شراب کدام است؟!

روی تـو و روی او.. چـگونه بفهمیم           در وسـط ایـن دو، آفتاب کدام است؟!

هـیـچ کـسـی مـثـل تـو وجــود نـدارد

مـثـل تـو و سـفــرۀ تـو جــود نــدارد  

بـاز بـیــنــداز سـمـت مــا نـظـرت را           نــوکــر دربــار کــن غــلام درت را

بعد چهـل سال گریه کردن و هجران           این همه خوشحال کرده ای پدرت را!

بعد چـهـل سـال، عـاقـبت شده وقـتش           تا بـگـذارد بـه روی سـیـنه سـرت را

شهر پر است از حسود، حـرز بینداز           یا که عوض کـن مسیر رهگذرت را

در هـمـه مـولـودهـای قــوم پـیـمـبــر

هـیچ کـسی نیست از تو با بـرکـت تر

لـطـف تو را از ازل زیــاد نـوشـتـنـد           آیـنـــه ات را خـــدا نـــژاد نــوشــتـنـد

خـاک سـر راه تو بهـانـۀ خـلـق است           خـاک مـرا از هــمـین بـلاد نـوشـتـند

ایـل و تـبـار مــــرا مـریـد نــوشـتـنـد           ایـل و تـبـار تــو را مُــراد نـوشـتـنـد

هرچه خـدا جـود داشت داد به دستت           نـام تو را ایـن چـنین، جـواد نوشـتـند

یـا کـرم و یـا جـواد عـبـد تـو هـسـتـم

حـضرت باب الجـواد عـبـد تو هـستم

هفـت زمین در خور کبوتر تو نیست           غـیر بـلـندای عـرش بـسـتر تو نیست

وقـــت نــمــاز شــبــت تــجـــلــی الله           هیـچ کسی جز تـو در برابر تو نیست

خواست پدر بوســه اش برای تو باشد           خوب شد این که کسی برادر تونیست

گـرچــه عــلی اکـبـرِ امـامِ رضــایـی           زخـــم ولی بر ضریح پیکر تو نیست

این شـب جـمـعـه بـده جـواب همه را           آب مـگـر مـهـریـۀ مــادر تـو نـیـست

از چه علی اصغـر از فرات نـنوشـید

از چـه از آن مـایـۀ حـیـات نـنـوشـیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و به دلیل اینکه بیشتر مدح شبیه به ذم است حذف شد؛ جهت اگاهی بیشتر مراجعه شود به قسمت روایات تاریخی همین سایت

شــانــه بزن بیـشـتـر به زلـف کـمـنـدت          این دل ما تــرس تــار و مــار نـدارد

ایــن پــــدر پیـــر تــو چـگـونه بخـوابد          پهلوی گهواره ی توخواب کدام است؟

جای توعرش است وخاک قابل تو نیست          این طرفی کــرده ای چرا گـذرت را؟

وای اگـــر وا شــــود ز چـهــره نقابت          پر کنی از کشته کشتـه دور و برت را

ابیات زیر نیز دارای ایرادات محتوایی است و معنا و مفهموم مشخصی ندارد

وقت کرم دست توبه دست گداخورد          بهـتـر از این لـطـف روزگار ندارد

تا که خـدا هـست شــاه و گـدا هست          شاه اگر یار ماست روزی ما هست

لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!          مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می نویـسـم سـر خط نام خـداوندِ رضا           شعـر امـروز بـپـرداز به لبخـند رضا

آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟           از تودرآل نبی با برِکت تر چه کسی ست؟


آنکـه از آمدنش عشق بیان خواهد شد           "عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد"

آسمان!از سرخورشیدِ تو خواب افتاده؟           یا که از چهـرۀ این طـفـل نقاب افتاده

بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود            " دوش در خلقۀ ما قصۀ گیسوی توبود "

آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت           روزی شعرمراحضرت معصومه نوشت

عدد سائل ایـن خانه زیاد است امروز           شعر وارد شده ازباب جواد است امروز

بازبا لطف رضا کار من آسان شده است           کاظمین دلم امروز خراسان شده است

دوسـت دارم که بگردم حـرم مولا را           بـوسه باران کنـم از یاد تو پائین پا را

بنـویـسیـد کـه تـقــویم بـهـاری بـشـود            روز او روز پـسر نـام گـذاری بشود

خـالـق از دفـتر تـوحـید جـناس آورده            جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟

شک ندارم که از این حـیلۀ ابـتر مانده            رو سپیدی ست که بر چهرۀ کوثر مانده

به رضا طعـنه زدن جای تأسف دارد            گرچه یعقوب شده، مژدۀ یوسف دارد

این جوان کیست که معنای قیامت شده است           سنـد محکـم اثـبـات امامـت شـده است

گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتراست        با پـیـمبر صفـت مشـترکـش بیـشتر است

این جوان کیست که سیمای پیـمبر دارد        بـنـویـسـیـد رضـا هـم عــلـی اکـبـر دارد

اهـلـبیــت آیـنـۀ بـی مــثــل قــرآن انـد        این جوان کیست که از خطبۀ او حیرانند؟

نسل در نسل، شما مایـۀ ایـمـان مـنـید        من نفس می کشم از اینکه شما جان منیـد

نزند دشمنت از روی حسادت نظرت        چند روزیست پریشان شدم آقا! پـسرت...

غصه ای نیست اگراین همه دشمن دارد        پسرت حـرز تو را تا که به گـردن دارد

پسرت مثل علی بوده، امیر است امیر        پسرت چـشمۀ جوشان غـدیر است غدیر

آخر شعر مـن از قلب هـدف می گذرد        کـاظـمین تو هـم از راه نـجـف می گـذرد

تا ز مـولا ننـویـسیم ادب کامل نـیست        چون که بی نام علی ماه رجب کامل نیست

یا علی یا اسـد الله عـنان دست تو است        جلوه کن باز یـدالله؛ جهان دست تو است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

روشن تر از روز است خیلی بامرامند           وقـتی کـریـمـان با گـدایـان هم کـلامند

الحـق که آقـازاده هـا یک یک امـیـرنـد           الحق که نوکـرزاده ها یک یک غلامند


در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم           وقـتی گـدای ایــن درم، مـردم گـدامـند

عـیـن عـدم هـسـتـیم و با آنان وجـودیم           پـس مـا هـمـان هـائـیم که آن ها بـنامـند

سـنّ زیــاد و ســنّ کـم، فــرقـی نـدارد           ایـن خــانــواده از طـفـولـیـت امـامـنـد

چـیـزی نـدارم جـز «سلام الله علیهم»           فـرزنـدهـای فـاطـمـه بـا احـــتـرامـنــد

هر صبح خورشیدند ودرهرشـام ماهند

ایـن چهـارده تا روشنی صبح و شامند

و الله ایــن پــــروانـگـی مــا مـی ارزد           هـر چند خـاکـسـتـر شـدیم اما می ارزد

یک جان نـاقـابـل بـه پایت ذبـح کردیم           حـالا کـه شد مـال تو از حالا می ارزد

این گـریـه ها را آیـهٔ تـطـهـیـر گـفـتـنـد           یک قـطـرهٔ آن بیـش از دریـا می ارزد

بـا کـاظـمـیـن تو بـهـشـتی دارم اینـجـا           پـس زنـدگی در عـالـمِ دنــیـا مـی ارزد

پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً           وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!

دستی بکـش بـیـنا کنی این چـشـم ها را           بـا معـجـزات تـو چه نـابـیـنا می ارزد!

کافی ست ما را این که بابای تو خـندید           لـبـخـنـد بـابـای تـو یک دنـیـا می ارزد

سـر می نهـم بر پـای تو قـیـمت بگـیرم           هـر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد

 

آن که کمـش را نیـمه شب آورد دادت           دارد زیـادش مـی کــنـد لـطـف زیـادت

آقا منم...آن رختْ پـاره...پا بـرهـنه...           آن شب؛ شب جمعه مرا که هست یادت!

تـو کـیـسـتـی؟ تو از کـریــمـان بــلادم           مـن کـیـسـتـم؟ مـن از گـدایـان بــلادت

آن کـه مــرا حـالا مُــریـد تـو نـوشـتـه           حـتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت

توجان مایی،پس بگیر این حق خود را           نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت

توهرکجا پا می نهی؛ هرصبح خورشید           عــرض ارادت مـی کـنـد بر بـامـدادت

بـابـای تـو با دیـدن تو گـریـه مـی کـرد           بـا گـریـه لطـف دیگری دارد عـبـادت

آبـاء و اجـدادت همه یک یک جـوادند           پس می نـویـسـیم ت جـواد بن الجـوادت

این چهـارده آئـینه از بس کـه شبـیه اند

در شأن و خُلق و خو، نمی دانی کدامند

بر روی پایت می گآذارد شیعـه سر هم           جـبـریل حـتی می گـذارد بـال و پـر هم

به خـاک پایت احـتـیاجی نیـست اصلاً           وقتی دوا می سازم از این خاک در هم

تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طـوافت           بـال و پـر مـا سـوخـته حـتی جگـر هم

بـا آبــروی تــو تـهــجّـد آبــرو یــافـت           فـیض از مناجات تو می گیرد سحر هم

با این جـمـالـی که تـو را دادنـد، بـایـد           بـیـن خــریــداران تــو بـاشـد پــدر هـم

نـام مـرا هـم بـین این عـشـاق بنـویـس           بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم

ای جان به قـربان تو و دورِ شـلـوغت           یـوسـف شـدن بـازار دارد، دردسر هم

در کـوچـه جـانِ ما نـقـابت را بـیانـداز           اینگونه چشمت می زنند این ها نظر هم

هـستـند یک یک شیـرها دنـبـال دامـت           چــشـمان آهــوی خـراســانِ پــدر هــم

فهم من از لطف جـوادی تو این است:           که آن چـه را گـفتـیم دادی، بیـشـتـر هم

مـا را ببـر تا کـاظـمـین این بـار با هم           مـا را بــخر در کاظمین این بار درهم

جز عجـز، سائل چـاره ای دیگر ندارد

وقـتــی کـریــمـیِ‌ خـــدا آخـــر نــدارد

مـا را بـرای در زدن معـطـل نکـردند           اصـلاً ‌بـیـوت ایـن کـریـمـان در ندارد

این خـانـواده کودکش ذاتاً بزرگ است           نـام عــلـی کـه اصـغـر و اکـبـر نـدارد

طفـل رباب ست و ولیکن عـادتش بود           از شــانـهٔ عـمــه سـرش را بـر نـدارد

بین مقـامات ربـاب این شأن کافـی ست           که هیچ کس جز او عـلی اصغر ندارد

وقتی که آمد لشگر کـوفه به هم ریخت           مـیـدان عـلـمـداری از یـن بهـتـر ندارد

وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت            آخـر گـمـان کـردنـد که لـشـگـر نـدارد

: امتیاز
نقد و بررسی

این بیت بیشتر شباهت ظاهری را القاء و بیان می کند که این غلط است ائمه همانگونه که مقام معظم رهبری در کتاب انسان ۲۵۰ ساله عنوان کرده اند از نظر رفتار و کردار و منش های سیاسی دینی علمی و .... شبیه به هم بوده و یک جور عمل می کنند لذا بیت زیر تغییر داده شد

این چهارده آیینه از بـس که شبیه اند      وقــتی ببـیـنی شـان نـمی دانی کدامند

ابیات زیر بیشتر مدح شبیه به ذم است و برای شیعه و ائمه مدح و افتخار محسوب نمیشود و همانگونه که علما تاکید دارند این عبارات صحیح نیست

معشوق عالم میـشود یک روزعاشق      مجنون مـــا اندازه لــــیلا مـی ارزد

قــلاده مــا را همین گوشـــه بـبـنـدیـد      سگ هــــــم کنار خانه این ها می ارزد

من از در این خانـه ات جایـی نرفتم      پــــس رو مگردان از گدای خانه زادت

ابیات دارای ضعف محتوایی است

پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً     وقتـی عصای حضرت موسی می ارزد!

بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم      جــــبریل حـــتی می گذارد بال و پر هم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمن اینکه موضوع شش ماهه بودن حضرت علی اصغر هم در هیچ کتاب معتبری نیامده و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم عنوان شده است پس تاریخ دهم رجب برای ولادت حضرت علی اصغر هیچ استناد تاریخی ندارد.

طــــفل است و بابای بلاتکلیف مانده      حــــیرانی اســــت و کودکی که سر ندارد

گــــیرم که از فردا دوباره آب وا شد      چــــه فـــــایده، شش ماهه که دیگر ندارد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نشـسـته‌ام بـنویـسم گـدا نمی‌خواهی؟            مـیان خانـۀ خود بی نوا نمی‌خواهی؟

نـشـسـته‌ام بنـویـسم کـریـم یـعـنی تو            کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی


شنیده‌ام که عطایت زبانزدهمه است            نـیـازمـنـد بـرای عـطـا نمـی‌خـواهی

به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد            تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی

قسم به روی شما خوب مـی‌شوم آقا             فقـط بـیا و نگـو که مرا نمی‌خواهی

مـنم اسـیـر نگاه پر از عـطـوفت تو            من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی

که من جدا شوم از تو وَ خوب دانستم            که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی

هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا

نـشـسـته روی پـر جـبرئـیل ســیّـدنـا

من آمدم که بگـویم به تو سـپاسـم را            وجـمع می‌کنم این بار من حـواسم را

که تـا دگر نبـرم یأبنَ فاطـمه هرگز             به غیـر کـوی شما دست التـماسم را

برای آنکه بـیــایم به محـضـرت آقـا             روا بُـود کــه مـرتّب کـنم لـباسـم را

میان آیِـنه‌کـاری چنـان شدم تـکـثـیر            هـزار مـرتبـه دیـدم من انعـکـاسم را

به غیر نان شما که نخورده ام هرگز             بـبیـن زبان و دهـان نمک‌شـناسم را

میان دغـدغـه ها عـطـر عـاشـقی آید             فرونشاند دراین دل غم و هراسم را

دلـم کنـار شما خـانه در فـلـک دارد

جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد

بــرای ذات خــداونـد امـتــدادی تـو             دوباره نور خدا را به سینه دادی تو

زمینِ مُـردۀ مـردم دوبـاره احیـا شد             ازآن زمان که براین خاک پا نهادی تو

تجـلّی نـبی و حـیدر و حسین هستی             کـه بـا تهاجم هر فـتنه در جهادی تو

تواز مریضی هرشیعه غصّه می‌خوردی             ز شـادمـانی دل های شیعـه شادی تو

تـمام جـود خـدا را اگر کنم تـفـسـیر             رسم دوباره به نامت زبس جوادی تو

نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را

به عـالـمی نـدهـم ذکـر یا جـوادم را

به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر             دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر

مـن از ولایت ‌تو آبـرو گـرفـتـم پس             کـنار نـام تو آقـا شـدم خـدا را شکر

از آن قـدیم کـه مهر تو در دلـم افتاد             مـقـیـم عـالـم بالا شـدم خـدا را شکر

تو در نهایت اکرام و من تُـهی دسـتم             مـقـابـل تو تـمنّـا شـدم خـدا را شکر

تـو در کرانـۀ یـا ربّـنای من هـستی             من از دعای تو دریا شدم خدارا شکر

من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا            مُحبّ حضرت زهرا شدم خدارا شکر

هـزار غبـطه به پای نگات می‌ریزم

تمام عـمر خودم را به پات می‌ریزم

من از نـگـاه مـدامت دوام مـی‌گـیرم             ولایـت از سـخـنـان امـام مـی‌گـیـرم

به خاک میکـده من سر فرود آوردم             فـقط ز دسـت کـریم تو جام می‌گیرم

من آنـقَدَر بـه شما می دهـم سـلام آقا             که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم

اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده             مـن از دوای شـما الـتـیـام می‌گـیـرم

کـبوتـرم که شـدم جـلـد گـنـبد زرّین             فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم

به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم             تـبـرُّکـاً در بـیـت الـحـرام می‌گـیـرم

تو رتـبه ای بده تا خاک پایتان باشم             چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم

غلام هیچ کسی جز شما نخواهم شد

گدای کس به جزإبن الرّضا نخواهم شد

تو آمـدی که شـوی قـبله‌گاه مردم ما             تو آمدی شـده دلـشاد امـام هـشـتم ما

تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر             و تا همـیشه بـمـانـد به لب تبـسّـم ما

تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را             فقـط صفا بـنویسی بر این تـلاطم ما

من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم             مـحـبّت تـو بُـوَد بـاعـث تـفــاهـم مـا

تو آمدی که شوی با گدات همـسفره             که نان جو بخوری جای نان گندم ما

کنار حضرت معصومه یادتان کردم             چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟

دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد

به سر هـوای پریدن به کاظمین آمد

امـیـر هـر دو سرا یا جـواد ادرکنی             نـظـر نـما به گـدا یا جــواد ادرکـنی

بـه حـقّ مـادرتـان فـاطـمه قـسـم آقـا             بـخـر مـرا ز وفـا یـا جـواد ادرکـنی

خـدای جـودی و جـود خدای مـنّانی             به سائـلت کن عطا‌ یا جـواد ادرکنی

طواف کوی تو برتر بُـود ز بیت‌الله             قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی

رود به سوی بهشت خدا هرآنکس که             تو را نـموده صدا یا جـواد ادرکـنی

فــقــط ز راه ولای تـو یـا ولــیَّ الله             روم بـسـوی خـدا یـا جـواد ادرکـنی

نشسته‌ام که بگیرم برات رفتـن خود             به شهـر کرب وبلا یا جواد ادرکنی

تویی تو زادۀ شمسُ الشّموس یا مولا

عـلیّ اکـبر سلـطـان طـوس یـا مولا

نشـستـه مـرد غـریبی کـنار گهـواره             کـنـار گـریـۀ بـی اخـتـیـار گـهــواره

رضـا نشـسـته بخـواند نـوای لالایی            بـرای کـودک زیـبا عُــذار گـهــواره

چقدر شب به سحر درد ودل کند با این             گـلی که شد همه باغ و بهار گهواره

چـقـدر طعـنه شـنـیـده ز دیـر آمدنت             چـقدر سخت گـذشت انتظار گهواره

دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی             دوبـاره مـرثـیـۀ شـیـر خوار گهواره

میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد             بخـواب کـودک دل بیـقـرار گهواره

امان ز اشک رباب و غم علی اصغر             چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره

نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای

نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر شایسته مقام و شأن اهل بیت نیست که به این مسائل توجه کنند

برای جلب نظر ازشما بسوی خودم          مـــن استفاده کنم عطر ناب یاسم را

بیت زیر هیچ شأن و وصفی برای اهل بیت نیست و به نوعی حشو است

میان آیِنه‌کـــاری چنــــان شدم تکثیر           هــزار مرتبه دیدم من انعکاسم را

بیت زیر دارای ایراد محتوایی در مصرع اول است لذا حذف شد

هزار مرتبه مُـــــردم ز دیـــــدن رویت          هــــزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مولود یه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای تو فرزند رضا،ای چشمۀ جوشان،سلام           رونق از فیض تو دارد عالم امکان، سلام!

ای شبیه موسی عمران گشوده بحر جود           ای چو مريم، مادرت مرضیۀ یزدان، سلام


ای تو مولـود مـبارک از تبار فـاطــمه           ای سر پاکت رضا بنهاده بر دامان، سلام

وارث عـلم رضا و مـعـدن عـلـم عـلی           موضع سرّ نبی درفضل و دراحسان، سلام

از ولادت با تو برپا خیمۀ تقوی، درود           تا قیامت از تو روشن خانۀ ایمان، سلام

ای به گهواره شهادت گفته بر توحید حق           ای شده نام نبی بر نامه‌ات عنوان، سلام

ای علی موسی الرضایت هرشب از شکر خدا           تا سحر در محضر گهواره‌ات خندان سلام

در رخت نور امامت از ولادت جلوه‌گر           بر تو ای مهر ولایت، تا ابد از جان، سلام

بر تو و بر خاندانت ای سحاب لطف حق           تا قـیامت بر شـمار قـطرۀ باران، سلام

: امتیاز